مقدمه: هدف ما تعیین کلیدیترین ابعاد سازمانی اثرگذار بر خودگردانی بیمارستانهای عمومی دانشگاهی و تعیین میزان خودگردانی اعطا شده در هر یک از این ابعاد بود.
روش کـار: شش بیمارستان وابسته به سه دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران و شهید بهشتی به صورت تصادفی انتخاب شدند. در این مطالعه کیفی با 27 نفر از مسؤولان بیمارستانها (میزان پاسخگویی 82%) مصاحبه انجام شد. راهنمای نیمه ساختاری مصاحبهها بر اساس چهار مصاحبه عمیق و همچنین با توجه به مدل اصلاحات سازمانی بانک جهانی (پرکر- هاردینگ) طراحی شد. از روش تحلیل چارچوبی برای آنالیز دادههای کیفی استفاده شد.
یافتهها: نه موضوع به عنوان عوامل کلیدی اثرگذار بر خودگردانی شناسایی شدند: حق تصمیمگیری در مدیریت راهبردی؛ حق تصمیمگیری در مدیریت منابع انسانی؛ حق تصمیمگیری در مدیریت مالی؛ حق تصمیمگیری در مدیریت منابع فیزیکی؛ مواجهه با بازار محصول؛ مواجهه با بازار تدارکات؛ صاحب اختیار مانده مالی؛ چیدمان حاکمیتی و ساز و کار پاسخگویی؛ کارکردهای اجتماعی بیمارستان. حق تصمیمگیری محدودی در مدیریتهای راهبردی، منابع انسانی و منابع فیزیکی به بیمارستانها اعطا شده است. بیمارستانها صاحب اختیار مانده مالی نبودند. بیمارستانها در بازار رقابتی فروش محصولات قرار داشتند. اختیار بیمارستانها در بازار تدارکات محدود بود. چیدمان حاکمیتی سلسه مراتبی و ساز و کار پاسخگویی رئیس و مرئوسی بر بیمارستان حاکم بود.برخی از موارد کارکرد اجتماعی بیمارستان تعریف شده است ولی به صورت کلی هزینه کارکرد اجتماعی بیمارستان به صورت کامل توسط دولت و بیمهها جبران نمیشد.
نتیجهگیری: خودگردانی نامتعادل و متناقضی به بیمارستانها اعطا شده است. حق تصمیمگیری بیشتری باید در ابعاد مدیریت راهبردی، منابع انسانی و فیزیکی و همچنین بازار تدارکات به بیمارستانها اعطا شود. بیمارستانها باید صاحب اختیار مانده مالی شوند. نظام اداری سلسله مراتبی باید به سمت نظامهای مشارکتی حرکت داده شود. وزارت بهداشت به ساز و کارهای قانونمدار (در برار کنترل رئیس و مرئوسی) بیشتری برای کنترل عملکرد و کارکرد اجتماعی بیمارستانها نیاز دارد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |