۱۱ نتیجه برای مطالعه کیفی
مهدی جعفریسیریزی، دکتر آرش رشیدیان، دکتر فرید ابوالحسنی، دکتر کاظم محمد، دکتر شهرام یزدانی، دکتر پاتریتشیا پارکرتون، دکتر مسعود یونسیان، دکتر فیضالله اکبری، دکتر محمد عرب،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۷ )
چکیده
مقدمه: هدف ما تعیین کلیدیترین ابعاد سازمانی اثرگذار بر خودگردانی بیمارستانهای عمومی دانشگاهی و تعیین میزان خودگردانی اعطا شده در هر یک از این ابعاد بود.
روش کـار: شش بیمارستان وابسته به سه دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران و شهید بهشتی به صورت تصادفی انتخاب شدند. در این مطالعه کیفی با ۲۷ نفر از مسؤولان بیمارستانها (میزان پاسخگویی ۸۲%) مصاحبه انجام شد. راهنمای نیمه ساختاری مصاحبهها بر اساس چهار مصاحبه عمیق و همچنین با توجه به مدل اصلاحات سازمانی بانک جهانی (پرکر- هاردینگ) طراحی شد. از روش تحلیل چارچوبی برای آنالیز دادههای کیفی استفاده شد.
یافتهها: نه موضوع به عنوان عوامل کلیدی اثرگذار بر خودگردانی شناسایی شدند: حق تصمیمگیری در مدیریت راهبردی؛ حق تصمیمگیری در مدیریت منابع انسانی؛ حق تصمیمگیری در مدیریت مالی؛ حق تصمیمگیری در مدیریت منابع فیزیکی؛ مواجهه با بازار محصول؛ مواجهه با بازار تدارکات؛ صاحب اختیار مانده مالی؛ چیدمان حاکمیتی و ساز و کار پاسخگویی؛ کارکردهای اجتماعی بیمارستان. حق تصمیمگیری محدودی در مدیریتهای راهبردی، منابع انسانی و منابع فیزیکی به بیمارستانها اعطا شده است. بیمارستانها صاحب اختیار مانده مالی نبودند. بیمارستانها در بازار رقابتی فروش محصولات قرار داشتند. اختیار بیمارستانها در بازار تدارکات محدود بود. چیدمان حاکمیتی سلسه مراتبی و ساز و کار پاسخگویی رئیس و مرئوسی بر بیمارستان حاکم بود.برخی از موارد کارکرد اجتماعی بیمارستان تعریف شده است ولی به صورت کلی هزینه کارکرد اجتماعی بیمارستان به صورت کامل توسط دولت و بیمهها جبران نمیشد.
نتیجهگیری: خودگردانی نامتعادل و متناقضی به بیمارستانها اعطا شده است. حق تصمیمگیری بیشتری باید در ابعاد مدیریت راهبردی، منابع انسانی و فیزیکی و همچنین بازار تدارکات به بیمارستانها اعطا شود. بیمارستانها باید صاحب اختیار مانده مالی شوند. نظام اداری سلسله مراتبی باید به سمت نظامهای مشارکتی حرکت داده شود. وزارت بهداشت به ساز و کارهای قانونمدار (در برار کنترل رئیس و مرئوسی) بیشتری برای کنترل عملکرد و کارکرد اجتماعی بیمارستانها نیاز دارد.
دکتر بهزاد دماری، دکتر عباس وثوقمقدم، دکتر کامبیز منظم، دکتر حسین سالاریانزاده،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: پیچیده بودن نظام سلامت و ضرورت سیاستگذاری مبتنی بر شواهد ایجاب میکند تا نظام سیاستگذاری سلامت بر اساس ویژگیها و معیارهای قابل قبول پایهگذاری شود. این تحقیق با هدف بررسی نظرات افرادی با تجربیات ملی در پاسخ به سؤال «کجـا و چگونـه برای سلامـت سیاستگذاری خردمنـدانه کنیـم؟» انجام شده است.
روش کار: این بررسی به صورت کیفی و بر مبنای مصاحبه عمیق و ساختارمند انجام شد. نمونهگیری از نوع هدفمند بود و در مجموع با دوازده نفر شامل دو وزیر پیشین بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دو نفر از نمایندگان کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، دو نفر از معاونین وزیر و شش نفر از خبرگان و صاحبنظران سلامت در سطح ملی مصاحبه شد. پس از جمعبندی، دستهبندی و تحلیل بر مبنای موضوعات اصلی «مشکلات حوزه سیاستگذاری»، «وظایف سامانه سیاستگذاری سلامت» و «امکانات لازم برای واحد حامی سیاستگذاری» ویژگیها استخراج و در یک مدل مفهومی جمعبندی گردید.
یافتهها: با توجه به تحلیل محتوای مصاحبهها، ویژگیهای یک سامانه سیاستگذاری سلامت در هفت اصل «جلب مشارکت ذینفعان، پاسخگویی اجتماعی، ضمانت اجرا، شایستهسالاری، جایگاه باثبات، استناد به شواهد علمی، و توانایی همکاری و هماهنگی» جمعبندی شده است که برای هر ویژگی راهکارهای بومی از دیدگاه مصاحبهشوندگان ارایه شده است.
نتیجهگیری: ویژگیهای طرح شده از دیدگاه افراد مصاحبهشونده با اصول مرتبط به چرخه مؤثر سیاستگذاری سلامت همخوانی دارد، با این که در مورد جایگاه سامانه سیاستگذاری سلامت نظرات متفاوتی وجود داشت اما رعایت اصول هفتگانه فوق در طراحی و استقرار این سامانه میتواند نظام سلامت کشور را در دستیابی به چشمانداز بیست ساله یاری دهد.
دکتر فهیمه رمضانیتهرانی، دکتر پریسا امیری، دکتر معصومه سیمبر، مرضیه رستمی، دکتر فریدون عزیزی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: مطالعات نشان میدهند که مردان نسبت به زنان از سلامت کمتری برخوردارند، روشهای زندگی نادرستتری دارند و به سلامت خود نیز کمتر اهمیت میدهند. مطالعه حاضر با هدف یافتن مهمترین عوامل بازدارنده فکری سلامت در مردان طراحی شده است.
روش کـار: این مطالعه به صورت کیفی و با روش بحث گروهی انجام گردید. مشارکتکنندگان ۱۱۰ مرد با حداکثر تنوع سنی بودند. همه بحثهای گروهی ضبط و بلافاصله پس از اتمام روی کاغذ آورده شد. آنالیز دادهها به روش دستی و با استفاده از روش آنالیز مقایسهای مستمر و در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام گردید.
یافتهها: دغدغههای اقتصادی، مسایل خانوادگی، فقدان تأمین اجتماعی، و دغدغههای ناشی از ضعف مدیریت کلان از مهمترین عوامل بازدارنده فکری اولویت سلامت در مطالعه حاضر بود. بر اساس تجزیه و تحلیل محتوایی دادهها، مهمترین دغدغه فکری مردان، مشکلات اقتصادی و پیامدهای ناشی از بیکاری بود. مشکلات فرهنگی– اجتماعی، مشکلات خانوادگی، فقدان تأمین اجتماعی مؤثر، ضعف مدیریت کلان اجتماعی همراه با مشکلات زیست محیطی از جمله مهمترین دغدغه فکری مردان محسوب میشد به گونهای که همچون یک بازدارنده فکری مانع از پرداختن آنان به امر سلامت میگردید. عده بسیار کمی هم که به اهمیت سلامت اشاره کرده بودند، به سلامت برای مفید بودن و عدم سربار بودن اشاره داشتند تا اهمیت سلامت برای سلامت.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر نشانگر موانع فکری موجود در راه پرداختن به امر سلامت به عنوان یک اولویت فکری در مردان بود که میتواند کمک مؤثری در زمینه طراحی مداخلات و برنامهریزی دولتمردان در راستای پیشگیری از بروز بیماریها باشد.
شهناز کهن، معصومه سیمبر، فریبا طالقانی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
مقدمه: امروزه تنظیم خانواده از مفهوم کنترل جمعیت رها گردیده و به عنوان یک عنصر اساسی در حقوق باروری، توانمندی و ارتقای موقعیت زنان در جامعه مطرح است تا زوجین به صورت داوطلبانه، بر پایه آگاهی و بینش، دست به تصمیمگیری مسؤولانه درباره فرزندآوری خود بزنند. لذا اطمینان از توانمندی زوجین به هنگام ارایه خدمات تنظیم خانواده، خصوصاً توانمندسازی زنان یک پیشنیاز ضروری جهت ارتقای سلامت و توسعه است. این مطالعه جهت تبیین نقش خدمات تنظیم خانواده در توانمندی زنان، با رویکرد کیفی انجام شد.
روش کار: این مطالعه با روش تحلیل محتوای کیفی صورت گرفت. مشارکتکنندگان ۳۷ خانم متأهل سنین باروری واجد شرایط تنظیم خانواده تحت پوشش مراکز بهداشتی ارایه دهنده خدمات تنظیم خانواده در شهر اصفهان بودند که با نمونهگیری هدفمند از بین داوطلبین انتخاب شدند. اطلاعات با ضبط هفت جلسه بحث گروه متمرکز و پنج مصاحبه فردی جمعآوری و مکتوب گردید. دادهها با روش آنالیز محتوای کیفی تحلیل شدند.
یافتهها: با تحلیل توصیف مشارکتکنندگان درباره عوامل توانمندی در مراکز ارایه خدمات تنظیم خانواده، چهار طبقه اصلی استخراج گردید که شامل: جلب مشارکت مردان در خدمات تنظیم خانواده، فراهم کردن خدمات جامع سلامت باروری، توسعه خدمات رایگان تنظیم خانواده، و بکارگیری تکنولوژی مناسب برای اطلاعرسانی جامعه بود.
نتیجهگیری: تحلیل دیدگاه مشارکتکنندگان حاکی از آن است که رویکرد فعلی مراکز بهداشتی در ارایه خدمات تنظیم خانواده نتوانسته است تمایلات باروری زنان را به طور همه جانبهای حمایت و برآورده نماید. از این رو الگوی ارایه خدمات و محتوای آن باید مورد بازنگری قرار گیرد و با تمرکز بر ارایه خدمات تنظیم خانواده همزمان به زوجین، خدمات جامع بهداشت باروری و درمان کامل عوارض روشهای پیشگیری، به تصمیمگیری آگاهانه و مسؤولانه زنان کمک نماید تا آنها بتوانند کنترل بیشتری بر باروری خود داشته باشند.
حسین ابراهیمیپور، علی وفایینجار، مرضیه معراجی، مهدی یوسفی، الهه هوشمند،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: علیرغم نقش محوری حاکمیت بالینی در اعتباربخشی بیمارستانهای کشور تاکنون مستندات علمی و چاپ شدهای پیرامون تعیین معیارهای ارزیابی بیمارستانها بر اساس اصول حاکمیت بالینی وجود ندارد. لذا این پژوهش با هدف شناسایی چالشهای نظام ارزیابی استقرار حاکمیت بالینی در ایران انجام شد.
روش کـار: این پژوهش از طریق انجام ۱۵ مصاحبه نیمهساختار یافته با متخصصین حاکمیت بالینی کشور در سال ۱۳۹۰ انجام شد. به منظور تحلیل مصاحبهها از روش تحلیل چارچوبی دادهها استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش، پنج چالش عمده را به منظور ارزیابی استقرار حاکمیت بالینی نشان داد: مدیریت منابع انسانی، ارتقای کیفیت بالینی، مدیریت توسعه، سازماندهی حاکمیت بالینی و خدمات سلامت بیمارمحور
نتیجهگیری: این مطالعه، چارچوبی شفاف به منظور شناسایی چالش ارزیابی نظام استقرار حاکمیت بالینی در بیمارستانهای ایران ارایه داد که به منظور سیاستگذاری در این زمینه باید مدنظر دستاندرکاران حاکمیت بالینی کشور قرار گیرد.
زینب حیدری، ماهرخ کشوری، شهناز کهن،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: توانمندی زنان یکی از اهداف توسعه هزاره و عاملی در دستیابی به رفاه جهانی است. توانمندی در شیردهی نقش کلیدی در ارتقا شیردهی دارد و شناسایی عوامل آن می تواند در بهبود وضعیت شیردهی کمک کننده باشد. این مطالعه با هدف تبیین عوامل توانمندی در شیردهی طراحی و انجام شد.
روش کار: این پژوهش با رو کیرد یکفی و به شیوه تحلیل محتوی مرسوم انجام شد. تعداد ۳۹ مشارکت کننده ) ۱۸ مادر، ۵ فرد کلیدی خانواده و ۱۶ پرسنل مشاوره شیردهی( در قالب ۳۳ مصاحبه فردی و ۲ جلسه بحث گروهی متمرکز در پژوهش شرکت داشتند. تحلیل داده ها همزمان با جمع آوری داده ها و با استفاده از روش Hiseh و Shannon انجام شد.
یافته ها: تحلیل داده ها منجر به ظهور ۳ طبقه اصلی عوامل سیستم سامت، عوامل فردی و خانوادگی و عوامل فرهنگی و اجتماعی شد که نشا ندهنده ی عوامل توانمندی در شیردهی از دیدگاه مشارکت کنندگان است.
نتیجه گیری: از دیدگاه مشارکت کنندگان، ارایه خدمات شیردهی در بیمارستان، وجود واحدهای مشاوره شیردهی در مراکز بهداشتی و توصیه ها و اطلاعات متناقص سیستم سامت درباره شیردهی از عوامل کلیدی توانمندی در شیردهی است.
همچنین، خودکارامدی مادر در شیردهی و کمک و حمایت خانواده از شیردهی، نقش مهمی در تقویت توانمندی در شیردهی دارند. به عاوه، وجود باور مثبت فرهنگی نسبت به شیردهی و آموزش و اطاع رسانی همگانی توانمندی در تداوم شیردهی را تسهیل می نماید. توصیه می شود جهت بهبود وضعیت تغذیه با شیر مادر برنامه های همه جانبه با رویکرد توانمندسازی در شیردهی مورد توجه قرار گیرد.
گل واژگان: توانمندی، شیردهی، مطالعه کیفی
حکیمه مصطفوی، آرش رشیدیان،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
مقدمه: هر چند نظامهای سلامت بهدنبال حصول اهداف سلامت با استفاده از رویکردهای مبتنی بر شواهد علمی و ارزشی میباشند اما تصمیمگیریها در این حوزه تحت تأثیر برخی عوامل ناملموس و پیشبینی نشده قرار میگیرد. هدف این مطالعه بررسی نقش لابیگری و تضاد منافع در تصمیمگیریهای نظام سلامت کشور میباشد.
روش کار: در این مطالعه کیفی برای گردآوری دادهها از بررسی متون و مصاحبه با خبرگان نظام سلامت استفاده شد. مصاحبههای نیمهساختار یافته با۳۰ نفر از خبرگان نظام سلامت از سطوح خرد، میانه و کلان انجام شد. اطلاعات حاصل ازطریق چارچوب مفهومی ترکیبی (استنتاجی/ استقرایی) تحلیل شدند.
یافتهها: دو تم اصلی و شش زیرتم شناسایی شدند. تم اصلی ”اثرات تضاد منافع بر نظام سلامت“ شامل زیرتمهای اثر بر اجرای برنامهها، اثر بر روابط بینبخشی سازمانهای ملی و اثر بر تصمیمگیریهای مردم برای انتخاب فناوریهای سلامت بود و تم اصلی ”اثرات لابیگری بر نظام سلامت“شامل زیرتمهای اثر بر تصویب قوانین مربوط به وزارت بهداشت، اثر بر گرفتن بودجه بیشتر، اثر بر اجرا یا عدم اجرای برنامههای خاص بود.
نتیجهگیری: وجود تضاد منافع در نظام سلامت بیانگر عدم نظارت و کنترل کافی از سوی نهادهای مسئول میباشد اما لابیگری اگر بهصورت اصولی و در راستای مکتب اخلاقی سودگرایی باشد؛ در نهایت باعث حفظ منافع بیماران میشود.
گلواژگان: لابیگری؛ تضاد منافع؛ نظام سلامت؛ تصمیمگیری؛ مطالعه کیفی
محمدجواد کبیر، علیرضا حیدری، منصوره لطفی، سیدمحمد حسینی، علی شجاعی، آناهیتا کشاورزی،
دوره ۲۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: ﺍﻳﺮﺍﻥ کشوری با ﻭﻳﮋﮔﻲﻫﺎﻳﻲ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ ﺍﭘﻴﺪﻣﻴﻮﻟﻮﮊﻳﻚ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ است که گروهی از جمعیت آن بهرهمندی و برخورداری کافی از خدمات سلامت ندارند. بیمه سلامت یک ابزار نویدبخش برای دستیابی به پوشش همگانی مراقبتهای بهداشتی میباشد. این مطالعه با هدف تبیین عوامل اثرگذار در بهبود و اثربخش نمودن بیمه پایه سلامت انجام شد.
روش کار: در این مطالعه کیفی، ۱۵ نفر از مدیران ارشد وزارت بهداشت و سازمان بیمه سلامت به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. دادهها با استفاده از راهنمای مصاحبه و به روش مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته جمعآوری شد. دادهها پس از ضبط و پیادهسازی، با استفاده از روش تحلیل محتوا آنالیز گردید.
یافتهها: عناوین اصلی حاصل از تحلیل دادهها شامل عوامل مدیریتی، اجرایی، عوامل سیاستی، تکنولوژیکی، تشکیلاتی، اقتصادی و فرهنگی و ۲۵ عنوان فرعی بود.
نتیجهگیری: لزوم توجه بیشتر به عوامل تسهیلگر و بازدارنده حاصل از مطالعه و انتخاب استراتژیهای مناسب جهت بهبود وضعیت موجود، میتواند منجر به ارتقاء کمی و کیفی بیمه پایه سلامت گردد.
مهناز آشورخانی، مرجان میرزانیا، مصطفی ملکی، محمدحسین تقدیسی، الهام شکیبازاده،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: هدف این مطالعه، بررسی درسآموختههای حاصل از استقرار سامانه تلفنی ۴۰۳۰ از دیدگاه مدیران و مشاوران پاسخگو بود.
روش کار: در این مطالعه کیفی در قالب تحلیل محتوا به بررسی دیدگاههای مشاوران (۲۱ نفر) و مدیران برنامه (۵ نفر) پرداختیم. با استفاده از لیست مشخصات، مشاوران از استانهای کشور انتخاب شدند. مصاحبهها یک ماه بعد از راهاندازی سامانه ۴۰۳۰ و طی دو هفته به صورت تلفنی انجام شد و با کسب اجازه از مصاحبهشوندگان ضبط و بلافاصله پیاده شد. دادهها در نرمافزار OpenCode۴,۲ و در چارچوب CFIR تحلیل شد.
یافتهها: نظرات شرکتکنندگان در قالب ۲۲۰ کد معنایی تعریف شد و در قالب ۵ حیطه: ۱) ویژگیهای برنامه؛ ۲) محیط درونی برنامه؛ ۳) محیط بیرونی برنامه؛ ۴) ویژگیهای افراد درگیر در برنامه؛ و ۵) روند اجرای برنامه طبقهبندی و توصیف شد.
نتیجهگیری: برنامهریزیهای اولیه، فرآیند جذب، ارزیابی و آموزشهای اولیه و دورهای اهمیت ویژهای داشتند که به دلیل تعجیل در شروع به کا ر سامانه، به طور مناسبی انجام نشد. تعامل داخلی (بین افراد، مدیران و مسئولان سامانه) و تعاملات با سایر سازمانهای همهدف در زمان انجام مطالعه ضعیف بود. از دیدگاه مدیران اجرایی، مشارکت به معنای واقعی (مشارکت در تمامی سطوح برنامهریزی، اجرا، ارزشیابی و تصمیمگیری) به درستی انجام نشد و همین امر مانع بزرگی بر سر راه بسیاری از فرآیندها و اقدامات مدیریتی و اجرایی سطوح میانی بود. به نظر میرسد لازم بود با شروع اعلام همهگیری در چین و احتمال شیوع در سایر کشورها، برنامهریزیهای اولیه، بسترسازی، منابع انسانی و سایر فرآیندها با دقت بیشتری انجام شود.
طاهره دهداری، سمیه ابراهیمی،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: در ایران، گرایش به داشتن تکفرزند افزایش یافته است. هدف مطالعه حاضر، تبیین تجارب والدین شهر دلیجان در زمینه تکفرزندی بود.
روش کار: تحقیق کیفی حاضر در سال ۱۳۹۹ انجام شد. نقطه شروع نمونهگیری از بین پروندههای موجود در مراکز جامع خدمات سلامت شهر دلیجان بود که تکفرزندی ارادی داشتند و سن مادر خانواده بالای ۳۵ سال بود. برای کسب حداکثر تنوع در دادهها و به دست آوردن بینش عمیق از تجارب افراد، سعی شد با والدین با گروههای سنی، جنسی، تحصیلی و شغلی مختلف مصاحبه شود. ۳۰ مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شد. از شرکتکنندگان (۱۸ زن و ۱۲ مرد) درخصوص تجارب آنها در زمینه تکفرزندی سوال شد. تجزیه و تحلیل دادهها پس از هر مصاحبه شروع و تا اشباع اطلاعاتی ادامه مییافت. دادهها با روش تجزیه و تحلیل محتوایی (از نوع Conventional) تحلیل شدند. برای افزایش روایی و پایایی یافتهها، از روشهای پیشنهادی لینکن و کوبا (شامل درگیری دائمی و مستمر با مخاطبان، بازنگری اعضا، بازنگری ناظران و رسیدن به اشباع دادهها) استفاده شد.
یافتهها: میانگین سن شرکتکنندگان ۷/۴۱ سال با انحراف معیار ۵/۵ بود. عوامل زمینهساز تکفرزندی با ۵ زیرطبقه شامل علل خانوادگی، علل جسمانی، تجارب قبلی منفی، علل روانشناختی، علل اجتماعی- اقتصادی و موازنه تصمیمگیری با ۲ زیر طبقه شامل مزیتهای درک شده و معایب درک شده تکفرزندی، به عنوان تجارب افراد ظهور یافتند.
نتیجهگیری: مشخص شدن تجارب والدین تکفرزند میتواند نوعی نیازسنجی در راستای طراحی مداخلات برای افزایش گرایش زوجین به فرزندآوری باشد.
واژگان کلیدی: مطالعه کیفی، تجارب، تکفرزندی
اشرف شمسایی، محسن شمس، علی موسوی زاده، مصطفی ملکی،
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: کمکهای نقدی افراد و سازمانهای خیریه یکی از منابع مالی برنامههای بخش سلامت است. این مطالعه به دنبال استخراج و درک عمیق نظرات و دیدگاههای آنان در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران در این خصوص بود.
روش کار: در این مطالعه تحلیل محتوای کیفی در سال ۱۳۹۷، دادهها طی ۲۲ مصاحبه عمیق با خیّرین (۹ نفر زن و ۱۳ نفر مرد) ساکن استان کهگیلویه و بویراحمد جمعآوری شد. مصاحبهشوندگان با بررسی بانک اطلاعاتی مجمع خیّرین سلامت استان و معرفی از طرف دیگر سازمانهای خیریه شناسایی و انتخاب شدند. دادههای جمعآوری شده با روش تحلیل چارچوب و به صورت دستی تحلیل شد.
یافتهها: محدوده سنی مشارکتکنندگان ۷۴-۳۲ سال بود. در تحلیل دادهها پنج تم اصلی و ۱۱ تم فرعی به دست آمد. اکثر شرکتکنندگان علت تمایل خود برای اهدای کمک نقدی را انگیزههای درونی بیان کردند. داشتن احساس خوب و رضایت بعد از اهدای کمک مهمترین منفعت مورد نظر و نداشتن شناخت و اعتماد به سازمانهای خیریه، مهمترین مانع برای اهدای کمک مطرح شد. انجام تبلیغات مناسب، جلب اعتماد جامعه به خیریهها، مهمترین مداخلات پیشنهادی بود. اعضای خانواده به ویژه همسران، مهمترین گروه تاثیرگذار برای اقدام به کمک خیر بیان شدند.
نتیجهگیری: تمرکز بر احساس رضایت درونی و داشتن حس خوب پس از اهدای کمک نقدی، حمایتطلبی از طریق همسر خیّرین و نیز رفع موانع بیان شده میتواندمنجر به ترغیب افراد برای اهدای کمک های نقدی به برنامه های نظام سلامت شود.