جستجو در مقالات منتشر شده


۳۳ نتیجه برای آموزش

دکتر علی دباغ، دکتر مهدی قاسمی، دکتر بهزاد ذوالفقاری، دکتر حمیدرضا جمشیدی،
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۴ )
چکیده

مقدمه: جامعه ‌ نگری۱ یک شاخص مهم در بررسی عملکرد نظام ‌ های سلامت است و اجرای آن در حیطه داروسازی، وابسته به تعریف جایگاه مشخص حرفه در نظام سلامت است. تقویت ارتباطات حرفه ‌ ای و اجرای اصول داروسازی جامعه ‌ نگر، منجر به افزایش کیفیت ارا ی ه خدمات در نظام سلامت خواهد شد. تحقیق حاضر، تهیه، طراحی و اجرا گردید تا بتوان از نتایج آن، در جهت اجرای این اصول استفاده کرد.

روش ‌کار : در یک مطالعه توصیفی تحلیلی مقطعی، ۴۸۰ نفر از پزشکان و داروسازان شهر اصفهان انتخاب شدند. ابزار جمع ‌ آوری اطلاعات، پرسشنامه خود ایفای نگرش سنج ۵ رتبه ای لیکرت بود، که برای افزایش روایی و پایایی آن، مراحل پیش مقدماتی ۲ و سپس مرحله پایلوت اجرا شد. روایی و پایایی در پرسشنامه پایلوت محاسبه گردید. از ضریبِ آلفای کرنباخ برای تعیین پایایی استفاده شد. آلفای کرنباخ پس از اصلاح پرسشنامه به ۸/۰ رسید. ورود و آنالیز اطلاعات با کمک نرم افزار SPSS ویرایش ۱۰ صورت گرفت و از آزمون ‌ های تی استیودنت ۳ ، مجذور کای ۴ و آنالیز واریانس ۵ جهت آنالیز داده ‌ ها استفاده گردید. در تعیین پایایی پرسشنامه، از محاسبات آنالیز عاملی ۶ استفاده و مقدار ویژه ۷ حساب شد. در نهایت، پرسشنامه اصلی، در قالب ۳۵ گزاره استاندارد با روایی و پایایی مشخص و قابل قبول تهیه شد.

نتایج: برای افزایش پایایی ۸ پس از حذف ۱۳ گزاره (از مرحله پیش مقدماتی با ۴۸ گزاره به مرحله نهایی با ۳۵ گزاره) آلفای کورنباخ به ۸/۰ رسید. اختلاف میان پزشکان و داروسازان در خصوص "اصول آموزش پزشکی و داروسازی" و نیز، مفهوم "داروسازی جامعه نگر" معنی ‌ دار بود. بر اساس آنالیز عاملی، اکثر پزشکان و داروسازان با بازنگری نقش داروسازان و رسیدن به جایگاه بهینه داروسازی موافق بودند.

بحث: واگذاری مسئولیت ‌ های مرتبط با حرفه داروسازی به داروسازان و ارا ی ه مراقبت ‌ های دارویی و خدمات داروسازی جامعه ‌ نگر توسط آن ‌ ها، مورد توافق اکثر پزشکان و داروسازان بود. همچنین، ارا ی ه آموزشهای مناسب و ویژه به دانشجویان دو رشته پزشکی و داروسازی و اصلاح سرفصل‌های درسی دانشکده ‌ های داروسازی، می ‌ تواند به بهبود این روند ، کمک شایانی بنماید.

 


دکتر فهیمه رمضانی‌تهرانی، دکتر حسین ملک‌افضلی، شیرین جلالی‌نیا، مرضیه رستمی‌دوم، نیلوفر پیکری،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۶ )
چکیده

مقدمه: بیش از یک ششم جمعیت جهان، سیگار مصرف می‌کنند و پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۰ میلادی استعمال دخانیات ، عمده‌ترین علت مرگ‌و‌میر قابل پیشگیری باشد. صاحب‌نظران بر این باورند که عدم مصرف سیگار در پزشکان می‌تواند مهم‌ترین عامل تأثیرگذار بر عملکرد گرایش به سیگار یا ترک آن در جامعه باشد. هدف از این مطالعه، تعیین آگاهی پزشکان در این خصوص، همچنین بررسی آمادگی علمی و عملی ایشان جهت کمک به ترک مصرف دخانیات بیماران است.

روش کـار: این مطالعه یک مطالعه مقطعی است. از مجموع ۲۵۶۰۰ پزشک عمومی شاغل در کشور در زمان انجام مطالعه، بر اساس حجم نمونه مورد نیاز، ۵۱۴۰ نفر به روش نمونه‌گیری تصادفی سهمیه‌ای (به تناسب سهم پزشکان عمومی شاغل در هر استان) با احتساب فاصله انتخاب از روی فهرست پزشکان سازمان نظام پزشکی انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات، پرسش‌نامه استاندارد سازمان جهانی بهداشت در این زمینه بود که همزمان در چند کشور مورد استفاده قرار گرفته بود.

یافته‌ها: در مجموع ۷۴% پزشکان تحت مطالعه مذکر و مابقی مؤنث بودند که حدود ۱۶% آنها در حال حاضر سیگار می‌کشیدند و ۶/۴% نیز در گذشته سابقه مصرف آن‌ را داشتند. کمتر از یک سوم پزشکان، آمادگی علمی و عملی جهت مشاوره ترک سیگار بیمارانشان داشتند و تنها ۹% پزشکان در طی دوران تحصیل یا پس از آن از طریق دوره‌های بازآموزی، روش‌های ترک سیگار را آموزش دیده بودند. نیاز به آموزش‌های ویژه در زمینه ترک سیگار، توسط بیش از ۸۰% پزشکان ابراز گردید.

نتیجه‌گیری: ارتقای نگرش و آگاهی پزشکان علاوه بر آن‌که بر نحوه عملکرد آنان در قبال ترغیب جامعه به دوری گزیدن از محصولات دخانی و احیاناً ترک مصرف آنها تأثیر می‌گذارد ‌در شکل دادن الگوی رفتاری جامعه نیز بی‌تأثیر نخواهد بود. بنابراین به‌جاست که در دوره‌های آموزشی و بازآموزی بدین مهم اهتمام ورزیده شود.

 


دکتر ریتا مجتهدزاده، دکتر آیین محمدی، دکتر عبدا... کریمی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۶ )
چکیده

 مقدمه: مقایسه وضعیت دانشگاه‌ها با یکدیگر وسیله‌ای برای تحلیل وضعیت موجود در هر قسمت از سیستم آموزشی است و می‌تواند به صورت الگویی برای برنامه‌ریزی در دانشگاه استفاده شود. هدف از انجام این مطالعه طراحی معیارهای اندازه‌گیری و مقایسه ساختار، کارآیی و عملکرد دانشکده‌های پزشکی ایران و تعیین تفاوت‌های خدمات آموزشی در این دانشکده‌ها و شناسایی نقاط قوت و ضعف آنها در مقایسه با یکدیگر بوده است. ارایه خدمات آموزشی در این مطالعه به کلیه عواملی که در آموزش دانشجو از بدو ورود تا فارغ‌التحصیلی تأثیرگذار است، اطلاق می‌شود.

 روش کار: مجموعه‌ای شامل ۶۳ معیار و شاخص طراحی شد و به صورت یک نمودار شاخه درختی دسته‌بندی گردید. سپس وزن این معیارها با روش‌های جلب توافق آرا، تعیین شد. از هر دانشکده نماینده‌ای معرفی شد تا پرسش‌نامه‌ای که برای جمع‌آوری اطلاعات طراحی شده بود را تکمیل کند. اطلاعات جمع‌آوری شده با بازدید از دانشکده‌ها تکمیل و تصحیح گردید. سپس امتیاز هر دانشکده در هر معیار محاسبه شد. برای آنالیز نهایی نیز از یک نرم‌افزار کامپیوتری که به همین منظور طراحی شده بود، استفاده گردید.

یافته‌ها: دانشکده پزشکی تهران با امتیاز ۸۴/۶۷ از ۱۰۰ رتبه اول، دانشکده پزشکی شهید بهشتی با امتیاز۶۲/۶۵ از ۱۰۰ رتبه‌ دوم‌ و دانشکده‌ پزشکی شیراز با امتیاز ۲۴/۵۸ از ۱۰۰، رتبه‌ سوم را کسب‌ کردند.

نتیجه‌گیری: با انجام این طرح نقاط قوت و ضعف ارایه خدمات آموزشی در دانشکده‌های پزشکی مشخص شده و به عنوان الگویی عملی برای اصلاح و ارتقای کمی و کیفی، در اختیار برنامه‌ریزان و مسؤولان قرار گرفت.


دکتر سوگند تورانی، دکتر سید جمال‌الدین طبیبی، بهرام شهبازی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۷ )
چکیده

مقدمه: مدیریت کیفیت فراگیر در بخش بهداشت و درمان با نگاه به برقراری عدالت، دسترسی به خدمات، کارآیی، مقبولیت اجتماعی، اثربخشی و اقتصادی بودن و تلاش مداوم برای بهبود خدمات، افق‌های جدیدی را فرا روی این سیستم فراهم نموده است و می‌تواند به کارآمدی و نوسازی نظام عرضه سلامت منجر گردد. لذا هدف از پژوهش‌ حاضر بررسی عوامل مؤثر بر اجرای مدیریت کیفیت فراگیر در بیمارستان‌های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران می‌باشد.

روش کـار : در راستای این هدف از دیدگاه ۹۰ نفر از مدیران و سرپرستان نسبت به وضعیت هشت عامل تأثیرگذار بر اجرای مدیریت کیفیت فراگیر سنجیده شد. لذا با انجام مطالعه توصیفی و مقطعی و با استفاده از پرسشنامه‌ای در هشت بخش و با ۷۵ سؤال که از طریق روش شبه دلفی به تأیید نهایی رسید، پژوهش انجام گردید. به علت کوچک بودن جامعه نمونه‌گیری انجام نگرفت و نمونه همان جامعه در نظر گرفته شد. سؤالات پرسشنامه بر اساس طبقه‌بندی لیکرت تنظیم گردید و داده‌ها از طریق آزمون‌های آماری کای دو x۲ ، آزمون t و روش آنالیز و واریانس با بهره‌گیری از نرم‌افزارهای SPSS و Excel تحلیل گردید.

یافته‌ها: با توجه به فرض ۵۰% حداقل قابل قبول از بین هشت عامل مؤثر، توجه به مشتری ۷/۵۹%، ارتباطات مناسب سازمانی ۵۵% و ساختار مناسب ۵۰%، از وضعیت خوب برخوردار بودند. ولی ۵ عامل دیگر در وضعیت متوسط یعنی بین ۴۰% تا ۵۰% قرار داشتند. بدیهی است یافته‌های حاصل با فرض ۵۰% یعنی حداقل قابل قبول محاسبه گردید. بین میانگین کل عوامل مؤثر بر اجرای مدیریت کیفیت فراگیر در بین بیمارستان‌های مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود داشت. p =۰,۰۰۱

نتیجه‌گیری: با گذشت پنج سال از اجرای مدیریت کیفیت فراگیر در جامعه مورد مطالعه، توجه مدیران به فرهنگ سازمانی، مشارکت کارکنان، توسعه منابع انسانی، کار تیمی و تعهد رهبری می‌تواند به بهبود خدمات، اثر بخشی فعالیت‌‌ها و مقبولیت اجتماعی بیمارستان‌های کشور منتهی شود.

 


دکترسحرناز نجات، دکتربهاره یزدی‌زاده، دکتر ژاله غلامی، مهناز آشورخانی، دکتر سیما نجات، دکتر کتایون ملکی، دکتر سیدرضا مجدزاده،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده

مقدمه:  تاکنون به مقوله ادغام عمدتاً از منظر کیفیت ارایه خدمات و آموزش به آن نگاه شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر ساختار مذکور بر بهره‌برداری از پژوهش‌های داخل کشور بوده است. انتظار می‌رود که این مطالعه بتواند برای سیاست‌گذاران کلان که به طراحی نظام ملی پژوهش و نوآوری می‌پردازند مفید باشد.

روش کـار: مطالعه به صورت Grounded theory و از طریق مصاحبه با طیف‌های متفاوتی از سیاست‌گذاران تا ارایه دهندگان خدمات در گروه‌های پزشکی و غیرپزشکی انجام پذیرفته است.

یافته‌ها: ادغام به صورت کامل رخ نداده است، یعنی علاوه بر تغییر ساختار در سطح بالای وزارت بهداشت و دانشگاه‌ها (که به سطح گروه های آموزشی- پژوهشی نیز نرسیده است)، بایستی فرآیندهای لازم برای به نتیجه رسیدن تعریف می‌شده‌اند که انجام نپذیرفته است. نقص در بهره‌برداری از پژوهش موضوعی نیست که منحصر به پژوهش نظام سلامت باشد و در دیگر ارکان نظام علم و نوآوری کشور نیز دیده می‌شود.

نتیجه‌گیری: از دید نظام پژوهش سلامت، پیش از هرگونه تصمیم‌گیری در خصوص تغییر ساختارهای موجود، بایستی نظام کلان نوآوری کشور تعریف گردد. چرا که مشکلات اصلی پژوهش کشور خاص ادغام و علوم پزشکی نیست و وجهه‌های عام‌تر و موثرتری وجود دارد و تغییر در ادغام و علوم پزشکی بایستی نسبت به آن‌ها، ثانویه تلقی شود.

 


دکتر علی‌اکبر حق‌دوست، دکتر بهنام صادقی‌راد، دکتر مجید فصیحی‌هرندی، آزاده روح‌الامینی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۷ )
چکیده

مقدمه: هدف اصلی ما از این تحقیق بررسی وضعیت آموزش دانشجویان در مقطع دکترای تخصصی در کشور، مقایسه آن با مدل‌های آموزشی در کشورهای پیشرفته و همچنین شناسایی جایگاه آموزش مبتنی بر پژوهش ( research based ) بود.

روش کار: در یک مطالعه کیفی، نقطه‌نظرات کارشناسی افرادی که در خارج از کشور تحصیل و در تربیت دانشجویان تحصیلات تکمیلی در داخل کشور نقش فعال داشتند به صورت نظام‌مند جمع‌آوری و تحلیل شد. ابتدا چارچوب مفهومی موضوع بر اساس نتایج جلسات بارش افکار و بحث‌های عمیق روی موضوع ترسیم و سپس در قالب مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته، مزایا و معایب سیستم جاری بررسی و راهکارهای اصلاحی دسته‌بندی و تحلیل شدند.

یافته‌ها: گزینش متمرکز دانشجو، توجه ناکافی به فرامهارت‌های جنبی مانند زبان انگلیسی، ارتباط ضعیف با صنعت و مشکلات موجود در هدایت دانشجویان توسط اساتید راهنما بزرگ‌ترین چالش‌های تربیت دانشجویان در نظام موجود دانسته و بیان شد که احتمالاً آموزش مبتنی بر پژوهش می‌تواند به برخی از نیازهای جدید در توسعه علمی کشور پاسخ داده، امکان استفاده بیشتر از ظرفیت‌های کشور را فراهم نموده و دانش‌آموختگانی متبحر برای فعالیت حرفه‌ای در بخش‌های غیردانشگاهی تربیت نماید.

نتیجه‌گیری: بر ا ین اساس به نظر می‌رسد ضمن حفظ مزایای سیستم آموزشی موجود، زمان آن فرا رسیده تا مشابه سایر کشورها مدل‌های مختلف تربیت دانشجو در مقاطع تحصیلات تکمیلی استفاده شده و با بازنگری در کوریکولوم‌های آموزشی سعی گردد هدفمند و با درایت اشکالات احتمالی را رفع و به تربیت افرادی همت گماشت که نیازهای توسعه کشور را در راستای چشم‌انداز بیست‌ساله فراهم می‌کنند.

 


ابوالفتح لامعی، رضا لباف‌قاسمی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

مقدمه: ادغام نظام آموزشی و نظام ارایه خدمات موافقین و مخالفینی دارد. به نظر محققین تاکنون هیچ مطالعه رسمی در رابطه با معنی، علل، پیامدها و آینده ادغام از دیدگاه موافقین و مخالفین ادغام انجام نگرفته است. این مطالعه کیفی با هدف کلی تبیین معنی، علل، پیامدها و آینده ادغام از دیدگاه مخالفین و موافقین، انجام گرفته است.

روش کـار: در این مطالعه از هر یک از گروه‌های موافق و مخالف ادغام، چهار نفر به صورت نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و با تک تک آنان مصاحبه انجام گرفت. شرکت در مصاحبه به منزله رضایت آگاهانه شرکت‌کنندگان تلقی گردید. به منظور حفظ ثبات و نیز پرهیز از تورش احتمالی، برای انجام مصاحبه از راهنمای مصاحبه استفاده گردید. مصاحبه ها ضبط و پیاده شدند. متون پیاده شده در چرخه ها ی رفت و برگشتی متعدد پس از بارها خوانده شدن، کدگذاری، دسته‌بندی و خلاصه شدند.

یافته‌ها: یافته ها ی مطالعه نشان می‌دهد که در رابطه با علل، پیامدها و آینده ادغام برداشت ها ی بسیار متفاوتی بین این دو گروه وجود دارد. همچنین معانی ارایه شده از ادغام متنوع و اغلب مبهم می‌باشند. موافقین ادغام ضمن بیان پیامدها و دستاوردهای مثبت ادغام، نگرانی های خود نسبت به آینده ادغام و ریشه مشکلات نظام ادغام یافته را نیز ابراز داشته‌اند. ولی، همه مخالفین ادغام در رابطه با پیامدها و آینده ادغام تقریباً نظرات منفی، مشابه و یک دست ارایه داده ا ند. موافقین، مشکلات موجود را عمدتاً به "مدیریت تغییرِ" ناشی از ادغام نسبت داده ا ند در حالی که گروه دوم مشکلات را در خود ادغام دیده ا ند نه در موضوعاتی چون مدیریت ادغام.

نتیجه‌گیری: با وجود این که ادغام نظام آموزشی با نظام ارایه خدمات اساساً به منظور سوق دادن نظام آموزشی به سوی پاسخگویی است ولی، در این مطالعه مخالفین، تأثیر ادغام بر آموزش پزشکی را کاملاً منفی ارزیابی می کنند و موافقین نیز از دستاوردهای آن راضی نیستند. اگر این دیدگاه ها درست باشند که به اعتقـاد نویسنده حداقـل بخشی از حقایـق را منعکس می کنند ، دستاوردهای نظام ادغام یافته ما با فلسفه ادغام مغایرت دارد. در واقع این آن چیزی نبود که باید در پرتو ادغام به دست می‌آمد.

 


دکتر مریم احمدی، جهان‌پور علی‌پور،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

مقدمه: به علت اهمیت داده‌های کددهی شده در فعالیت‌های مدیریت کیفیت، مدیریت کیس‌میکس، برنامه‌ریزی، بازاریابی، فعالیت‌های تحقیقاتی، پرداخت به ازای خدمت، پایش امنیت بیمار و توسعه ابزارهای حمایت تصمیمات بالینی، ضرورت رعایت عناصرکیفی کدگذاری بیش از پیش احساس می‌گردد. در این مطالعه اعتبار، کامل بودن و به هنگام بودن کدگذاری در بیمارستان‌های آموزشی دانشگاه‌های علوم‌پزشکی ایران، تهران و شهید بهشتی مقایسه شد.

روش کـار: پژوهش حاضر توصیفی- مقایسه‌ای است که در شش ماهه اول سال ۱۳۸۶ انجام شد. جامعه پژوهش شامل پرونده بیماران بستری ترخیص شده از بیمارستان‌های آموزشی دانشگاه‌های علوم ‌پزشکی ایران (۱۰بیمارستان)، تهران (۹ بیمارستان) و شهید بهشتی (۱۰ بیمارستان) در نیمه اول سال ۱۳۸۵ بود. داده‌ها با استفاده از چک‌لیست پس از تأیید روایی و پایایی ابزار برای تعیین میزان رعایت اعتبار، کامل بودن و به هنگام بودن کدگذاری گردآوری شد. تحلیل داده‌ها بااستفاده از روش‌های آمار توصیفی و استفاده از نرم افزار SPSS و Excel انجام شد.

یافته‌ها: میزان رعایت اعتبار کدها، در دانشگاه‌های ایران، تهران و شهید بهشتی به ترتیب ۲/۸۲، ۴۶/۷۹ و ۰۵/۸۵ درصد برای تشخیص اصلی، ۰۴/۸۰، ۰۴/۷۵ و ۰۶/ ۸۹ درصد برای سایر تشخیص‌ها، ۳۲/۸۵، ۶۷/۸۰ و ۴۳/۸۵ درصد برای اقدام اصلی، ۸۶/۸۰،۵۱/۸۴ و ۳/۹۱ درصد برای سایر اقدامات بود. میزان رعایت کامل بودن کدها در سه دانشگاه فوق به ترتیب ۰۶/۹۳، ۹۱/۹۶ و ۹۶/۹۷ درصد برای تشخیص‌های اصلی، ۰۸/۸۸، ۷۶/۹۰ و ۰۲/۹۵ درصد برای سایر تشخیص‌ها، ۷۰/۹۶، ۹۴ و ۹۳/۹۸ درصد برای اقدام اصلی، ۸۵/۹۳، ۳۵/۹۷ و ۶۵/۹۵ درصد برای سایر اقدامات است. از بین بیمارستان‌های سه دانشگاه فوق، فقط ۲۰ ٪ بیمارستان‌های دانشگاه شهید بهشتی از به هنگام بودن کدگذاری برخوردار بودند. به عبارت دیگر هیچ یک از بیمارستان‌های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران و ایران به هنگام بودن کدگذاری را رعایت نکرده بودند.

نتیجه‌گیری: هر چند میزان رعایت کامل بودن کدگذاری ،در کشور ایران، نسبت به گذشته تا حدی بهبود یافته است اما میزان اعتبار کدها با گذشت زمان بهبود نیافته و هنوز توام با مشکلاتی است. همچنین اکثر بیمارستان‌ها اختلاف فاحشی با استاندارد سازمان بهداشت جهانی در به هنگام بودن کدگذاری داشته‌اند. بنابراین لازم است اقدامات اساسی جهت بهبود کیفیت کدگذاری در این حیطه ها اتخاذ گردد.

 


دکتر معصومه سیمبر، فاطمه ناهیدی، دکتر فهیمه رمضانی‌تهرانی، دکتر علی رمضانخوانی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

مقدمه: سازمان بهداشت جهانی بر ترویج مشارکت مردان در مراقبت‌های پری‌ناتال برای کاهش مرگ و میر مادران و ارتقای سلامت مادران، از طریق آموزش تأکید می‌کند. لذا این مطالعه با هدف تعیین نیازهای آموزشی برای مشارکت پدران در مراقبت‌های دوران پری‌ناتال انجام گرفت.

روش کـار: این مطالعه کیفی به روش بحث گروهی متمرکز در ۸ گروه از زنان و مردان در بخش‌های پری‌ناتال مراکز بیمارستانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام گرفت. ابزار مطالعه راهنمای سؤالات بود که شامل ۷ سوال بود. مصاحبه‌ها با حضور یک راهگشا و یک یادداشت بردار انجام شد. سپس اطاعات کدبندی و دسته‌بندی و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: اکثریت زنان و مردان، مشارکت پدران را به معنی حمایت روحی از مادر و کمک در انجام مسؤولیت‌های منزل می‌دانستند. اکثریت مشارکت پدر را به علت تغییر در سبک زندگی و هسته‌ای شدن خانواده ضروری می‌دانستند. اکثریت آنان مشغله کاری مردان و موانع فرهنگی را موانع اصلی مشارکت می‌دانستند. اکثریت آموزش درمورد حمایت روحی، علایم خطر و تغییرات جسمی دوران بارداری را لازم می‌دانستند و به ترویج مشارکت در جامعه از طریق رسانه‌ها تأکید کردند.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، طراحی برنامه آموزش و مشاوره پدران با محتوا، مدرس، زمان، مکان و مدت متناسب با نیاز زوجین لازم است. این آموزش در کلاس‌های پیش از ازدواج و پس از آن در مراقبت‌های پری‌ناتال باید مد نظر قرار گیرد.

 


دکتر سیدمنصور کشفی، علی خانی‌جیحونی، رستم بهادری‌خلیلی، محمود حاتمی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۸ )
چکیده

مقدمه: کنترل مؤثر قند خون به رژیم غذایی مناسب و همچنین انجام فعالیت‌های فیزیکی و بدنی بستگی دارد .هدف مطالعه حاضر ارزیابی تأثیر آموزش نوع تغذیه و پیاده‌روی بر کنترل میزان قند خون در بیماران دیابتی نوع ۲ بود.

روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه مداخله‌ای می‌باشد. تعداد ۱۰۰ نفر از بیماران دیابتی (۵۰ نفر گروه مداخله و ۵۰ نفر گروه کنترل) نوع II با سن بین ۴۰ تا ۶۵ سال و دارای سابقه ابتلا به دیابت بالای ۵ سال در مطالعه شرکت کردند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل ۴ چک ‌لیست که جهت ثبت اطلاعات دموگرافیک، عملکرد تغذیه‌ای و پیاده‌روی بیماران بر اساس خود گزارش‌دهی، میزان HbA۱c و قند خون آنها بود.

یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که بین میانگین نمره مربوط به عملکرد تغذیه‌ای و پیاده‌روی در دو گروه مداخله (تجربی) و کنترل، قبل و بعد از مداخله آموزشی اختلاف معنا‌داری وجود دارد. کاهش میزان HbA۱c گروه مداخله (تجربی) در مقایسه با گروه کنترل (از۶۵/۸ در قبل از مداخله به ۴۷/۷ در۳ ماه پس از مداخله آموزشی) و قند خون ناشتا (از ۰۸/۲۰۷ در قبل از مداخله به ۲/۱۲۴ در ۳ ماه پس از مداخله آموزشی) چشمگیر و از نظر آماری معنا‌دار بوده است.

نتیجه‌گیری: تدوین برنامه آموزشی بیماران دیابتی برای کنترل قند خون و بهبود رفتارهای تغذیه‌ای و فعالیت جسمانی مناسب بسیار سودمند و اثربخش می‌باشد.

 


محمد طاهری، معصومه پورمحمدرضای‌تجریشی، گیتا موللی، مهدی رهگذر، بهار عرشی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

  مقدمه: در نظریه دلبستگی، رفتار مادرانه و واکنش‌های مادرانه به فرزند تحت تأثیر سبک دلبستگی است. هدف این پژوهش ارزیابی ارتباط سبک دلبستگی مادران با بلوغ اجتماعی فرزندان پسر عقب‌مانده ذهنی آموزش‌پذیر است.

  روش کـار: در این پژوهش همبستگی سبک دلبستگی مادر و بلوغ اجتماعی دانش‌آموزان پسر عقب‌مانده ذهنی بررسی شده است. نمونه پژوهش با استفاده از تمام شماری ۱۲۷ دانش‌آموز پسر عقب‌مانده ذهنی دوره راهنمایی شهر شیراز در هر سه پایه اول، دوم و سوم که در سال تحصیلی ۸- ۱۳۸۷ به تحصیل اشتغال داشتند به همراه مادران آنها به دست آمد. برای جمع‌آوری داده‌های مربوط به سبک دلبستگی مادر از پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالان ( AAS ) (۱۹۸۷) استفاده شد و داده‌های مربوط به بلوغ اجتماعی دانش‌آموزان پسر عقب‌مانده ذهنی به وسیله آزمون بلوغ اجتماعی واینلند (۱۹۶۵) جمع‌آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌های به دست آمده از همبستگی اسپیرمن و تحلیل واریانس استفاده شد.

  یافته‌ها: مهارت‌های ارتباطی دانش‌آموزان پسر عقب‌مانده ذهنی با سبک دلبستگی ایمن در مادران ارتباط مثبت معنادار (۰۰۱/۰ p< ) و با سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) در مادران ارتباط منفی معنادار داشت (به ترتیب ۰۱۹/۰ p= و ۰۰۱/۰ p< ).

  نتیجه‌گیری: هر چه سبک دلبستگی مادران ایمن‌تر باشد، میانگین نمرات بلوغ اجتماعی فرزندان پسر آنها بالاتر و هر چه سبک دلبستگی مادران ناایمن‌تر (اجتنابی و دوسوگرا) باشد، میانگین نمرات بلوغ اجتماعی فرزندان پسر آنها کمتر می‌باشد.

 


سید محمدحسن قاضی‌زاده، علیرضا مصداقی‌نیا، علی اردلان، کورش هولاکوئی‌نایینی، محمود حسینی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

  مقدمه: مهم‌ترین مراکز آموزش عالی کشور در شهر زلزله‌خیز تهران واقع شده‌اند و عدم توجه به آمادگی آنها در برابر زلزله می‌تواند تهدید جدی برای توسعه آموزش عالی کشور باشد. این مطالعه با هدف ارزیابی آمادگی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران در برابر زلزله انجام شده است.

  روش کار: در این مطالعه مقطعی که در سال ۱۳۸۸ انجام شد، آمادگی دانشکده بهداشت در چهار بعد اقدامات سازمانی، اقدامات فردی، آسیب‌پذیری غیرسازه‌ای و آسیب‌پذیری سازه‌ای ارزیابی گردید. سنجش اقدامات سازمانی توسط چک‌لیست ۳۰ سؤالی با مرور مستندات و انجام مصاحبه با افراد مطلع، و سنجش آمادگی فردی به روش نمونه‌گیری منظم بر روی ۲۰۴ عضو هیأت علمی، دانشجو و کارمند انجام شد. شاخص آسیب‌پذیری برای سه دسته عوامل غیرسازه‌ای (تأسیساتی، تجهیزاتی و معماری) محاسبه گردید. ارزیابی آسیب‌پذیری سازه‌ای نیز به روش تعدیل شده غربالگری بصری سریع انجام گرفت و شاخص میزان خسارت برآورد شد.

  یافته‌ها: آمادگی سازمانی دانشکده برای زلزله ۲۰ از ۱۰۰ برآورد شد و میانگین آمادگی فردی اعضاء هیأت علمی، کارکنان و دانشجویان، ۰/۳۶ از ۱۰۰ (انحراف‌معیار: ۰/۱۲، بین ۸/۷ تا ۳/۷۶) تعیین گردید. آسیب‌پذیری عوامل تأسیساتی ۵۵/۶۵، عوامل تجهیزاتی ۸۰/۵۵ و عوامل معماری ۴۸/۵۳ محاسبه شد. در ساختمان سبز ۷۵/۰ < LR < ۵/۰ به معنای نیاز به مقاوم‌سازی و در ساختمان‌های ‌نفیسی و اداری ۷۵/۰ LR > به معنای الزام به بازسازی بود.

  نتیجه‌گیری: دانشکده بهداشت در ابعاد آمادگی سازمانی، فردی، سازه‌ای و غیرسازه‌ای در برابر زلزله نیازمند ارتقاء جدی است. این مطالعه نمونه‌ای است که می‌تواند توجه مسؤولین آموزش عالی کشور را به اهمیت موضوع آمادگی در برابر زلزله و انجام ارزیابی خطر جلب نماید.

 


دکتر امیرحسین امامی، دکتر آیین محمدی، دکتر ریتا مجتهدزاده، مرجانه دهپور،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

  مقدمه: آموزش، عنصری کلیدی در موفقیت برنامه‌های بهداشتی و درمانی به شمار می‌رود. در این میان یکی از روش‌های آموزشی غیرحضوری، پمفلت است. با توجه به اینکه تجویز صحیح و منطقی دارو یکی از عوامل مهم تأمین‌کننده امنیت سلامت جامعه است، در این پژوهش تأثیر ارسال یک پمفلت آموزشی به پزشکان در بهبود عملکرد پزشکان عمومی در نسخه‌نویسی بررسی شده است.

  روش کـار: پژوهش حاضر یک مطالعه مداخله‌ای تصادفی با گروه کنترل است. در اولین قدم با بررسی ۶۰۰ نسخه که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، خطاهای نسخه‌نویسی پزشکان عمومی استخراج شد و براساس شایع‌ترین مشکلات محتوایی استخراج شده و همچنین بررسی متون و مطالعات قبلی و نیز مشاوره با متخصصان فارماکولوژی بالینی، یک پمفلت آموزشی مطابق با اصول علمی تهیه شد. پژوهش بر روی ۱۰۰ نمونه در گروه مداخله و ۱۰۰ نمونه در گروه کنترل که به طور تصادفی از بین پزشکان عمومی طرف قرارداد سازمان تأمین اجتماعی تهران انتخاب شده بودند انجام شد. ابتدا نسخه‌های مورد مطالعه در یک دوره یک ماهه بررسی شدند و سپس پمفلت تهیه شده از طریق پست برای پزشکان گروه مداخله ارسال شد. بعد از گذشت سه ماه مجدداً نسخه‌های هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفتند و تغییرات ایجاد شده در نسخه‌نویسی در دو مقطع قبل و بعد از مداخله شناسایی شدند.

  یافته‌ها: در گروهی که پمفلت آموزشی دریافت کرده بودند، میانگین اقلام دارویی تجویز شده بعد از مداخله به طور معناداری نسبت به قبل از مداخله کاهش یافت (از ۸۷/۰± ۶۱/۳ به ۹۵/۰± ۵۰/۳). در حالی که این کاهش در گروه کنترل مشاهده نشد. همچنین کاهش میانگین اقلام تزریقی (۰۲۴/۰= p )، کاهش تعداد اقلام ضد التهابی‌های استروئیدی (۰۳۶/۰= p )، کاهش تعداد اقلام سفالوسپورین تزریقی (۰۱۷/۰= p ) و کاهش تعداد اقلام ضد التهابی‌های غیراستروئیدی (۰۰۵/۰= p )، در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، پس از ارسال پمفلت آموزشی، از دیگر یافته‌های این پژوهش بود.

  نتیجه‌گیری: با توجه به اینکه پزشکان عمومی، اغلب تمایلی به شرکت در کلاس‌های آموزش حضوری ندارند، این بررسی نشان داد که استفاده از یک پمفلت آموزشی مناسب، تأثیر قابل توجهی در بهبود عملکرد نسخه‌نویسی آنان داشته و می‌تواند برای آموزش مداوم این گروه مورد استفاده قرار گیرد.

 


رحیم حبیبی، امیررضا صالح‌مقدم، علی طلایی، سعید ابراهیم‌زاده، حسین کریمی‌مونقی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

    مقدمه: جهان در کنار بحران تهدید بمب اتمی، بحران نابودی محیط زیست، بحران فقر جامعه، شاهد بحران اعتیاد نیز می‌باشد. یکی از مشکلات شایع در اکثر مددجویان معتاد، کاهش عزت نفس می‌باشد. عزت نفس، انعطاف‌پذیری در مقابل تغییرات را افزایش داده و نگرش‌های مثبت در جهت پیشرفت احساس خودکفایی را تقویت می‌کند. پژوهش‌های پیرامون مسأله اعتیاد و ارایه راهکارهای درمانی غیر دارویی اعتیاد از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می‌باشد. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی تأثیر آموزش حل مسأله خانواده‌محور بر میزان عزت نفس مددجویان وابسته به مواد مخدر بوده است.

  روش کار: این پژوهش یک مطالعه تجربی دو گروهی بود. پس از تأیید روایی و پایایی پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت، ۶۰ مددجوی وابسته به مواد مخدر به صورت تصادفی در دو گروه ۳۰ نفره آزمون و کنترل قرار گرفتند. تمامی واحدهای پژوهش، فرم‌ها و پرسشنامه عزت نفس را قبل از مداخله تکمیل کردند. برای گروه آزمون به مدت دو ماه، هشت جلسه ۴۵ دقیقه‌ای جلسات حل مسأله خانواده‌محور برگزار شد. سپس هر دو گروه پرسشنامه عزت نفس را تکمیل کردند.

  یافته‌ها: مداخله در گروه آزمون منجر به افزایش معناداری (۰۰۰۱/۰ p= )، به میزان ۵/۴ برابر افزایش در نمره عزت نفس نسبت به گروه کنترل گردید.

  نتیجه‌گیری: بکارگیری روش آموزشی حل مسأله آن هم با رویکرد خانواده‌محور می‌تواند در بهبود و تکمیل فرآیند درمانی ترک اعتیاد مددجویان به عنوان یک روش غیر دارویی مفید و مؤثر باشد.


سمیه خضرلو، امیررضا صالح‌مقدم، سیدرضا مظلوم،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

  مقدمه: مراقبت‌های پرستاری به عنوان یک جزء اساسی از خدمات بهداشتی درمانی از اهمیت بسیاری برخوردار است. ارایه خدمات مطلوب پرستاری بستگی به ایفای نقش‌های مختلف دارد. هدف از این مطالعه، تعیین میزان ایفای نقش‌های حرفه‌ای پرستاران، جهت تعیین کیفیت خدمات پرستاری بود.

  روش کار: پژوهش حاضر از نوع توصیفی بود و بر روی ۱۵۴ نفر از پرسنل پرستاری شاغل در بیمارستان‌های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. پرستاران با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای و تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه پژوهشگر ساخته ایفای نقش‌های آموزشی (۱۴ سؤال)، حمایتی
(۱۷ سؤال)، حفاظتی (۱۱ سؤال)، هماهنگی (۶ سؤال) و مراقبتی (۱۷ سؤال) بود که به دو روش مشاهده و خوداظهاری تکمیل گردید. مدت زمان مشاهده هر پرستار، یک شیفت کامل صبح بود. مشاهده توسط دو مشاهده‌گر همزمان انجام شد و در انتها، فرم خوداظهاری توسط پرستار مورد مشاهده تکمیل گردید. میانگین نتایج مشاهده و خوداظهاری در هر نقش، نشان‌دهنده میزان ایفای آن نقش بود.

  یافته‌ها: از ۱۵۴ نفر شرکت کننده در پژوهش حاضر، ۸/۷۰% زن و بقیه مرد بودند. میانگین سنی واحدهای پژوهش ۶/۳۲ سال و میانگین سابقه کار ۵/۸ سال بود. میانگین نمرات ایفای نقش آموزشی ۲/۲۰ ±۴۲، نقش حمایتی ۲/۱۹±۴۷، نقش حفاظتی ۱/۲۰±۲/۶۳، نقش هماهنگی ۴/۲۱ ±۵۸ و نقش مراقبتی ۱/۱۲ ±۴/۷۲ بود که از این میان در نقش آموزشی ۷/۹%، در نقش حمایتی ۳/۱۲%، در نقش حفاظتی، ۸/۳۳%، در نقش هماهنگی ۴/۲۷% و در نقش مراقبتی ۵/۴۳% پرستاران وظایف خود را در سطح مطلوب انجام می‌دادند. در نهایت، بین متغیرهای سن (۰۰۴/۰= p و ۳۴۴/۰= r ) و سابقه کار پرستاران (۰۰۱= p و ۳۰۳= r ) با میزان ایفای نقش‌های حرفه‌ای همبستگی مستقیم معنادار وجود داشت.

  نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، میزان ایفای نقش‌های حرفه‌ای پرستاران، به ویژه در زمینه نقش آموزشی قابل قبول نبود. لازم است، مدیران پرستاری با برنامه‌ریزی‌های مناسب و ایجاد بسترهای لازم آموزشی و انگیزشی در توسعه نقش‌های حرفه‌ای پرستاران و به دنبال آن افزایش کیفیت خدمات پرستاری تلاش نمایند.

 


ناصر پریزاد، معصوممه همتی‌مسلک‌پاک، حمیدرضا خلخالی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

  دریافت: ۲/۴/۹۱ پذیرش: ۱۷/۵/۹۲

  مقدمه: آموزش و پیگیری از راه دور، به علت از بین بردن محدودیت زمانی، مکانی و برقراری یک رابطه مراقبتی مؤثر با مددجو، یک روش مؤثر در کنترل دیابت می‌باشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آموزش و پیگیری از راه دور به وسیله تلفن و سرویس پیام کوتاه بر ارتقای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ انجام شد.

  روش کار: این مطالعه تجربی، بر روی بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ عضو انجمن دیابت ارومیه انجام شد. ۶۶ بیمار به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و سپس با روش تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه خلاصه‌ای از فعالیت‌های خودمراقبتی در دیابت SDSCA) ) جمع‌آوری گردید. بیماران گروه مداخله تحت آموزش و پیگیری از طریق تلفن و سرویس پیام کوتاه به مدت ۱۲ هفته قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری کای‌دو، تی زوج و تی مستقل انجام شد.

  یافته‌ها: یافته‌های مطالعه نشان‌دهنده ارتقای رفتارهای خودمراقبتی بیماران گروه مداخله پس از انجام آموزش و پیگیری تلفنی نسبت به قبل از مداخله بود. میانگین نمره خودمراقبتی کل بیماران گروه کنترل و مداخله بعد از آموزش و پیگیری از راه دور به ترتیب ۹۷/۱۶ ±۳۳/۵۳ و ۴۶/۷ ±۶۷/۱۰۳ بود (۰۰۱/۰ P< ). میانگین نمرات رفتارهای خودمراقبتی در ابعاد تبعیت از رژیم غذایی، فعالیت جسمانی، خودپایشی قند خون، تبعیت از رژیم دارویی، مراقبت از پاها و خودمراقبتی کل در دو گروه بعد از مداخله دارای تفاوت معنادار آماری بود (۰۰۱/۰ P< ).

  نتیجه‌گیری: آموزش و پیگیری از راه دور از طریق تلفن و سرویس پیام کوتاه، منجر به ارتقای وضعیت خودمراقبتی در ابعاد تبعیت از رژیم غذایی، ورزش، خودپایشی قند خون، مراقبت از پاها و تبعیت از رژیم دارویی در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ می‌گردد.

 


افسانه کریمی، یوسف مهدی‌پور، جاوید دهقان، لیلا عرفان‌نیا، جهان پورعلی‌پور، محمد خمرنیا، طیبه نوری،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

  دریافت: ۱۲/۴/۹۱ پذیرش: ۲۳/۵/۹۲

  مقدمه: مراجعه مجدد، به جز در موارد درمان‌های چند مرحله‌ای و یا به عبارت دیگر در مواردی که مراجعه مجدد به منظور تکمیل و پیگیری منطقی درمان صورت می‌گیرد، نشان‌دهنده آن است که در مراجعه اول به دلایل مختلف درمان بیمار به صورت کامل و صحیح صورت نگرفته است. این پژوهش با هدف تعیین علل مراجعه مجدد بیماران به بیمارستان‌های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال ۱۳۸۹ انجام شد.

  روش کار: این پژوهش از نوع پژوهش‌های مقطعی بود. جامعه پژوهش ۲۷۹۸ پرونده از بیمارانی بود که در سال ۱۳۸۹ به بیمارستان‌های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان مراجعه مجدد داشتند. تعداد ۸۶۴ پرونده به صورت نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش چک‌لیستی شامل پنج بخش و ۱۶ متغیر بود که با مراجعه به پرونده‌ها و استخراج داده‌های لازم تکمیل شدند. آنالیز داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون دقیق فیشر و کای‌اسکوئر انجام شد.

  یافته‌ها: از بین بیماران مورد مطالعه ۷/۴۷% مرد و ۳/۵۲% زن بودند. در بیشتر موارد (۵/۴۶%)، علت مراجعه دوم این بیماران به مراکز مورد مطالعه، پیگیری درمان بود. عود بیماری (۳/۲۰%)، عوارض بیماری (۵/۱۴%)، بیماری جدید (۴/۱۰%)، درمان ناقص (۱/۷%)، عوارض جراحی (۱%) و عوارض اقدام (۲/۰%) به ترتیب سایر علل مراجعه مجدد بیماران به مراکز مورد مطالعه بود.

  نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این پژوهش می‌توان گفت ۹/۵۶% از عللی که باعث مراجعه مجدد بیماران شده است غیر قابل اجتناب و پیشگیری بوده است و حدود ۱/۴۳% علل قابل پیشگیری می‌باشند که می‌توان با تجهیز مراکز درمانی به امکانات لازم جهت انجام جراحی‌های سرپایی و انجام اعمال جراحی غیرتهاجمی، توسعه درمانگاه‌های سرپایی و ارتقای کیفیت خدمات درمانگاهی، ویزیت بیماران در منزل و بالا بردن سطح آموزش بیماران در هنگام ترخیص این موارد را کاهش داد.

 


داود حکمت‌پو، محمدعلی عروجی، محسن شمسی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده

  مقدمه: مصرف سیگار اولین عامل قابل پیشگیری بیماری و مرگ در دنیا است و از جمله مشکلات همه جانبه بشر متمدن امروز محسوب می‌شود . هدف این مطالعه تعیین تأثیر برنامه آموزشی مدون بر خودکارآمدی و میزان وابستگی به نیکوتین در افراد سیگاری بود.

  روش کـار: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی بود و بر روی ۱۱۰ نفر سیگاری در دو گروه درمان و مقایسه صورت پذیرفت. ابزار گردآوری داده‌ها شامل مشخصات دموگرافیک، پرسشنامه استاندارد سنجش خودکارآمدی مصرف سیگار ولیسر و آزمون استاندارد سنجش وابستگی به نیکوتین فاگشتروم بود. برای گروه درمان، پنج جلسه مشاوره فردی، درمان جایگزین با برچسب نیکوتین یا آدامس نیکوتین و مطالب آموزشی ارایه شد و پس از سه و شش ماه مداخله، میزان ترک سیگار سنجیده شد. داده‌ها از طریق آزمون آنالیز واریانس با تکرار مشاهدات، تی مستقل و آنالیز کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند.

  یافته‌ها: قبل از مداخله آموزشی، میانگین وابستگی به نیکوتین بر اساس آزمون فاگرشتروم در گروه مقایسه و درمان به ترتیب ۱۲/۲± ۱۲/۵ و ۷۶/۲± ۴۹/۵ بود. بعد از مداخله آموزشی و فرآیند پیگیری شش ماهه، وابستگی به صورت معناداری در گروه درمان کاهش یافت (۰۲/۰= p ). میانگین نمره خودکارآمدی شش ماه بعد از مداخله در گروه درمان افزایش معناداری
یافت (۰۳۲/۰= p ).

  نتیجه‌گیری: انجام مداخلات با تأکید بر خودکارآمدی و استفاده همزمان از مشاوره فردی، درمان جایگزین با نیکوتین، و پایش و پیگیری فعال در افراد سیگاری سودمند است و در برنامه‌های ترک سیگار می‌بایست مدنظر قرار گیرد.

 


رحیم استوار، محسن شمس، علی موسوی‌زاده،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

  دریافت: ۷/۳/۹۳ پذیرش: ۲۹/۶/۹۳

 

مقدمه: با وجود گذشت سال‌ها از تدوین منشور حقوق بیمار، هنوز اجرای این منشور در بسیاری از بیمارستان‌ها و کلینیک‌ها مطلوب نیست. مطالعه حاضر به بررسی تأثیر رسانه‌های نوشتاری اختصاصی تدوین شده برای ترویج رعایت محورهای منشور حقوق بیمار در دو بیمارستان آموزشی شهر یاسوج پرداخته است.

  روش کار: در این مطالعه قبل و بعد، با استفاده از دو پرسشنامه که بر اساس بندهای منشور حقوق بیمار مصوب وزارت بهداشت تدوین و روا و پایا شده بود، ابتدا نظرات ۱۲۱ نفر از کادر درمانی دو بیمارستان آموزشی شهر یاسوج متشکل از پزشکان، پرستاران، بهیاران و ماماها، درباره منشور و امکان اجرای بندهای آن، و سپس نظرات ۱۰۰ نفر بیمار بستری شده در این دو بیمارستان درباره وضعیت اجرای عملی بندهای منشور جمع‌آوری شد. بر اساس یافته‌های پژوهش، چهار نمونه پوستر و دو نمونه پمفلت طراحی شد. پوسترها در نقاط مشخص و پرتردد دو بیمارستان نصب شدند و پمفلت‌ها در اختیار کارکنان و بیماران قرار داده شد. سه ماه بعد از مداخله، مجدداً نظرات بیماران جمع‌آوری شد و نسبت پاسخ‌های مثبت آن‌ها با قبل از مداخله، با کمک نرم‌افزار STATA مقایسه گردید.

  یافته‌ها: از نظر کارکنان، رعایت سه محور حق شکایت توسط بیماران، محرمانه بودن اطلاعات بیمار، و احترام به حریم خصوصی بیماران، کمتر عملی است. اکثر بیماران نیز اعلام کردند که حقوق آنان در سه حیطه اجازه تهیه رونوشت از پرونده پزشکی، تحویل صورتحساب مالی به بیماران، و احترام به بیماران در هنگام پذیرش و بستری کمتر رعایت شده بود. مقایسه نسبت پاسخ‌های مثبت بیماران قبل و سه ماه پس از مداخله نشان داد که درصد بیماران معتقد به رعایت این سه بند به ترتیب از ۱۳، ۱۴ و ۱۶ به ۹۵، ۴۷ و ۸۶ درصد رسید که این تفاوت معنادار بود.

  نتیجه‌گیری: استفاده از رسانه‌های آموزشی که محتوای آن‌ها بر اساس پژوهش تکوینی تهیه و اختصاصی شده باشد و در ساختار آن‌ها استانداردهای علمی مورد توجه قرار گرفته باشد، گروه‌های مخاطب را به رعایت مفاد این منشور ترغیب می‌کند.

 


بهزاد دماری، عباس وثوق مقدم، علیرضا دلاوری،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

دریافت: ۱۸/۱۱/۹۳   پذیرش: ۱۰/۲/۹۴

چکیده

مقدمه: «تولیت» در کنار تولید منابع، تأمین مالی و تدارک خدمات، یکی از چهار کارکرد اصلی نظام سلامت است و بر سایر کارکردها تأثیر مستقیم دارد.  فرایند تصمیم‌گیری در مورد نیازهای اولویت‌دار نظام سلامت و اطمینان از برآورده شدن اولویت‌ها در حیطه کار تولیت است. دستیابی نظام سلامت به شاخص‌های برتر در سلامت مردم، مستلزم تولیت مؤثر است. این گزارش با مرور وضعیت تولیت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، علل مؤثر بر مشکلات آن را بررسی کرده و راهکارهای بهبود برای حفظ منافع عمومی را پیشنهاد می‌دهد.

روش کـار: در این مطالعه کیفی، ابتدا با مرور منابع علمی، چارچوب مفهومی تولیت مشخص و سؤالات ارزیابی آن تعیین شد. جمع‌آوری اطلاعات در بخش توصیف، از طریق تحلیل محتوای اسناد مرتبط و مصاحبه با صاحب‌نظران؛ و در بخش علت‌یابی و پیشنهاد راهکارها از طریق برگزاری جلسات بحث گروهی متمرکز با خبرگان و پیشکسوتان نظام سلامت بوده است.

یافته‌ها: عمده‌ترین مسایل تولیت در هر سه حوزه آن، شامل جمع‌آوری اطلاعات حیاتی و استفاده از خرد جمعی، شکل‌دهی به سیاست‌های سلامت، تعیین چشم‌انداز و راهبردها و کنترل و قانونمندسازی وجود دارد. علل مؤثر بر مسایل موجود، طیفی از نداشتن برنامه برای اصلاح تولیت تا ضعف دانش، نگرش و مهارت محققان، سیاست‌گذاران و مدیران را دربر می‌گیرد. طراحی داشبورد تصمیم‌گیری مدیران ارشد وزارت بهداشت، تشکیل شبکه ذی‌نفعان سیاست‌گذاری، توسعه نظام مدیریت دانش برای بهره‌گیری از دانش ضمنی و تجارب بین‌المللی، تدوین برنامه وزارت بهداشت برای دستیابی به چشم‌انداز ۲۰ ساله، ساماندهی نظام برنامه‌ریزی، اجرا و ارزشیابی در وزارت بهداشت تا سطح شهرستان‌ها و واحدهای عملیاتی، توسعه هماهنگی بین‌بخشی، بازبینی سیاست‌های نظارت بر بخش خصوصی و حفاظت از مصرف کنندگان، راهکارهای پیشنهادی برای بهبود وضعیت تولیت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است.

نتیجه‌گیری: به دلیل تأثیر تولیت بر سه کارکرد دیگر نظام سلامت، عدم توجه به آن، دستیابی به اهداف سلامت را دشوار کرده و منابع محدود بخش سلامت را تلف خواهد کرد. به طور سنتی، وزرای بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مأموریت‌هایی در حوزه‌های تأمین مالی، تولید منابع و ارایه خدمات پیدا می‌کنند اما مرور اولویت‌های گذشته نشان می‌دهد که کمترین زمان و انرژی برای بهبود نظام تولیت وزارت بهداشت صرف شده است. مخاطب اصلی این مطالعه، شورای معاونین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی هستند تا با کاربست نتایج آن، نظام تولیتی منطبق بر شواهد علمی پایه‌گذاری کنند و کارکردهای دیگر وزارت بهداشت در آینده بیش از پیش با خرد جمعی و پاسخگویی مدیریت شود.



صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پژوهشی حکیم می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Hakim Journal

Designed & Developed by : Yektaweb